فرش جواهریان با شصت سال سابقۀ فعالیت در خرید و فروش فرش دستباف، گلیم و گبه بهترین کیفیت را برای مشتریانش عرضه میکند. ضمانت آن، خریداری محصولات خودش از شماست.
60 سال کاسبی صادقانه
حاج احمد در تهران به دنیا آمده بود. پدرش را در کودکی از دست داده بود و از همان موقع مشغولبهکار شد. درس میخواند و کار میکرد تا اینکه در سال 1332 کاسبی خودش را راه انداخت. حجره فرشفروشی حاجی در بازار عباسآباد تهران بود.
حاج احمد هر روز با توکل بر خدا حجرهاش را میگشود. مشتری که به مغازه میآمد، اول میهمان آرامش و صفای حاجی میشد. با یک فنجان کمرباریک چای پذیرایی میشد و میتوانست فرشها را یکبهیک ببیند و انتخاب کند. حاجی نمیخواست مشتریهایش با دلهره و نگرانی جنس ببرند. با روی باز هر تعداد فرش که لازم بود به آنها نشان میداد. دست مشتری در انتخاب فرشها باز بود. میتوانست چند فرش را به خانه ببرد و هرکدام را که پسندید، بردارد. شده بود که مشتری یک ماه بعد از بردن فرشها، تصمیم بگیرد و برای تسویه هزینه فرشش بیاید. عجلهای هم برای تسویه نبود. حاجی رویش باز بود و با دلالهای بازار کار نمیکرد. بهخاطر اخلاق خوش بود که مشتریها برایش مشتری میآوردند.
اگر مشتری به هر دلیل فرشی که برده بود را برمیگرداند، حاج احمد با روی گشوده آن را از مشتری میخرید. مشکل و مسئلهای اگر در فرشها بود، تا هر زمان، از مشتری میپذیرفت. روزی یکی از مشتریهای حاجی به مغازه آمد و گفت فرشی که هفت سال پیش از او خریده را به قالیشویی برده و فهمیده که فرش رفو شده است. حاجی رفو را دید. از ظاهرش فهمید که قدیمی است. به مشتری گفت اگر بخواهد میتواند بهجای آن از فرشهای مغازه انتخاب کند یا پولش را بازگرداند. انصاف بود که به رزقش برکت میداد.
اعتبار و اعتمادی که حاج احمد در بازار داشت، کمیاب بود. مشتریهایش از همة ایران میآمدند تا فرش زیرپایشان را از حجره او بخرند و به خانه ببرند. یکی از مشتریهایش اهل تبریز بود. آشنا و اقوامش فرشفروش بودند. اما فرش که میخواست بخرد، به دکان حاجی میآمد. خانهاش با فرشهای تبریز حاج احمد مفروش شده بود. یک مشتری اصفهانی هم داشت که به تهران میآمد و فرش نایین را از حجره او میخرید. سالها کاسبی صادقانه، حاجی را معتمد مشتریها کرده بود.
حاج احمد به هرآنچه که اعتقاد داشت، عمل میکرد. آماده نماز شده بود. اذان و اقامه میخواند که فردی برای گرفتن طلبش آمد. اذان و اقامه را رها کرد تا پولش را بپردازد. طلبکار گفت که صبر میکند تا نمازش را بخواند. حاجی قبول نکرد. میگفت درست نیست طلبکار برای گرفتن طلبش معطل شود. از شهرستانها که فرش میخرید زودتر از موعد، حسابها را تسویه میکرد. معروف بود که حاج احمد دو روز زودتر پول همه را میفرستد. کمتر پیش میآمد در همان روزی که وعده داده بود، پول واریز شود. وفای به عهد بود که او را از دیگران متفاوت میکرد.
حاج احمد برای فرش خوب معیارهایی داشت. همیشه میکوشید تا فرشهای مغازهاش این معیارها را داشته باشند. هنگام خرید و فروش از تجربه چندین سالهاش بهره میبرد و در کیفیت فرشها کوتاه نمیآمد. اگر مشتری فرشی را میخواست که به هر دلیل مناسب نبود، حاجی آن را برای مشتری تهیه نمیکرد. همیشه میگفت من فرشی را برای مشتریهایم فراهم میکنم که خوب و باکیفیت باشد. اعتقاد و عمل حاجی یکی بود و همیشه فرشی در مغازهاش میگذاشت که از کیفیتش اطمینان داشته باشد.
اگر مشتری میخواست فرشی را برگرداند، مشکلی نبود. بارها اتفاق افتاده بود و مردم میدانستند اگر بخواهند فرشی را پس بدهند، حاج احمد رویش گشاده است. بعد از جنگ که قیمت دلار افت شدیدی داشت و ارزش مالی اجناس پایین آمده بود، بسیاری از مشتریانی که از حاجی خرید کرده بودند، آمدند تا فرشهایشان را پس بدهند. حاجی همه را از آنها خرید. میگفت فرش، یخ که نیست آب شود. میماند در مغازه تا مشتریاش را پیدا کند. دلنگران منفعت و ضررش نبود. همیشه معتقد بود که اگر ضرری هم متحمل شود، حتماً منفعتی در پیش خواهد داشت. توکل بود که در طی سالها موجب لطف و عنایت مردم به حاجی شده بود.
حاج احمد جواهریان کاسب بود و بیشتر از 60 سال کاسبی کرد و به مردم فرش فروخت. جنس خوب دست مردم میداد. معتمد مردم بود. حاجی در سال 1398 از دنیا رفت اما حجره و راه و رسمش هنوز پابرجاست. فرزندانش راه او را پی گرفتند تا نام پدر را زنده نگه دارند. با این امید که تا همیشه از «فرش احمد جواهریان» بهنیکی یاد شود.